بسم الله الرحمن الرحیم
مناظره مامون خلیفه عباسی با یکی از علمای اهل سنت
( کتاب ایمان و کفر- ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، ج2، ص: 384)
قسمت ششم
مامون گفت: اى اسحاق! آیا حدیث ولایت [من کنت مولاه فهذا علی مولاه] را مىدانى؟
گفتم: آرى،
گفت: آن را برایم بخوان من هم خواندم،
مامون گفت: آیا در این حدیث براى على حقى بر گردن ابو بکر و عمر نگذاشته است؟
گفتم: چرا حقى نهاده است اما مردم به این حق اعتقاد ندارند و مىگویند در اینجا بین على و زید بن حارثه جریانى بود و او ولایت على را منکر شده بود و رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله این مطلب را گفتند تا موضوع روشن شود،
مامون گفت: سبحان اللَّه این چه سخنى است که مىگوئى مگر عقل و اندیشه ندارى، رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله در کجا گفتند: «من کنت مولاه فهذا على مولاه»؟
گفتم: در غدیر خم فرمودند در آن هنگام که از حج خانه خدا برمىگشتند
گفت: آرى.
مامون پرسید زید بن حارثه در چه زمانى کشته شد؟
گفتم: در نبرد موته
گفت: بین کشته شدن زید بن حارثه و غدیر خم چه مدت فاصله بود؟
گفتم: هفت ماه و یا هشت ماه،
مامون گفت: واى بر تو چگونه خود را با این سخنان خشنود کردهاى در صورتى که مىدانى رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله در چه زمانى خطبه خواند و به مردم چه فرمود!؟.
خودت مىدانى رسول اکرم در خطاب خود به همه مسلمانان فرمود: آیا من به جان شما از خودتان سزاوارتر نمىباشم؟،
گفتند: آرى یا رسول اللَّه
فرمود: اینک هر کس من مولا و رهبر او هستم على هم مولا و رهبر او مىباشد، بار خدایا دوست بدار هر کس که على را دوست بدارد و دشمن بدار هر کس که على را دشمن بدارد.
واى بر شما فقهاء خود را براى خود ارباب قرار ندهید خداوند متعال در قرآن مىفرماید: آنها احبار و راهبان خود را ارباب گرفتند و خدا را فراموش کردند، آنها براى آن اربابها نماز نخواندند و روزه نگرفتند، و آنها را هم خدا ندانستند، بلکه هر چه آنها گفتند مردم اطاعت کردند، و بدون جهت فتوا دادند و خود گمراه شدند و مردم را هم گمراه کردند...................ادامه دارد