بسم الله الرحمن الرحیم
مناظره مامون خلیفه عباسی با یکی از علمای اهل سنت
( کتاب ایمان و کفر- ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، ج2، ص: 384)
قسمت اول
اسماعیل بن اسحاق گوید: یحیى بن اکثم قاضى مامون الرشید، مرا با گروهى از مشایخ دعوت کرد تا در موردى با وى مذاکره کنیم، ما هم در منزل او اجتماع کردیم، یحیى گفت: امیر المؤمنین مامون امر کرده فردا بعد از فجر با چهل نفر از فقهاء و اهل فضل و دانش در منزل او اجتماع کنیم، و با هم مذاکره نمائیم.
اینک از میان خود چهل نفر از فقهاء و سخنوران و اهل نظر را انتخاب کنید تا پاسخ سؤالات را نیکو بدهند و از عهده مسائل مطروحه برایند، اینک هر کس را شایسته این مجلس مىدانید معرفى کنید، ما هم گروهى را نام بردیم و انتخاب کردیم و مراتب را به آنها اطلاع دادیم و روز بعد در منزل یحیى حاضر شدیم.
ما قبل از طلوع آفتاب به منزل یحیى رفتیم، او سوار شد و ما هم سوار شدیم، و به طرف خانه مامون رهسپار شدیم، بعد از اینکه وارد قصر مامون شدیم در یک اطاق ابتداء نماز گزاردیم، هنوز نماز ما تمام نشده بود که اذن ورود به اطاق مامون داده شد، ما همه وارد شدیم و در جاهاى خود مستقر شدیم.
مامون در حالى که لباس سیاه در بر کرده و عمامهاى دراز بر سر نهاده در جاى خود قرار گرفته بود، ما بر او سلام کردیم و او هم جواب سلام ما را داد و بعد از جایگاهش فرود آمد و عمامه خود را از سرش برداشت و لباسهاى سیاه را از تنش در آورد و متوجه ما شد و گفت: امیر المؤمنین دوست دارد در موضوعات دینى با شما مناظره کند تا پارهاى از مسائل روشن شود.
ما گفتیم: خداوند امیر المؤمنین را تایید کند هر چه در نظر دارید بفرمائید، مامون گفت: من عقیده دارم و در نزد خداوند هم به این عقیده گواهى مىدهم که امیر المؤمنین على بن ابى طالب علیه السّلام بهترین مخلوقات بعد از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله مىباشد. على علیه السّلام از همگان به جانشینى پیامبر شایستهتر مىباشد، و خلافت و امامت بعد از رسول به او تعلق دارد، راوى گوید: ما همگان سکوت کردیم و سر بزیر افکندیم، یحیى گفت: پاسخ امیر المؤمنین مامون را بدهید.
اسماعیل بن اسحاق گوید: من هنگامى که متوجه شدم همه سکوت کردهاند روى زانوى خود نشستم و گفتم: یا امیر المؤمنین در میان ما کسانى هستند که به آن چه امیر المؤمنین مىگوید شناخت ندارند و على علیه السّلام را آن طور که شما معرفى مىکنید، نمىشناسند در حالى که ما را براى مناظره این جا دعوت کردهاند و ما باید در این موضوع مناظره کنیم.
مامون گفت: اى اسحاق اگر بخواهى از تو سؤال مىکنیم، و اگر مىخواهى شما از من سؤال کنید، من این موضوع را مغتنم دانستم
و گفتم من سؤال مىکنم،
گفت: بپرسید،
گفتم: امیر المؤمنین از کجا مىگوید: که على بن ابى طالب بهترین مردم بعد از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله مىباشد و او شایسته خلافت است.
مامون گفت: به من بگو فضیلت و برترى انسانها نسبت به همدیگر از کجا پیدا مىشود، و ملاک امتیازها چیست،
گفتم: به کارهاى نیک و عمل صالح معلوم مىگردد که آدمها با هم چه فرقى دارند،
مامون گفت: بگو در زمان رسول اکرم صلى اللَّه علیه و آله در میان اصحاب و یاران آن بزرگوار کدام یک برترى داشت. بعد از این اگر مفضول [یعنی کسی که فضیلت کمتری دارد] بعد از وفات حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله کارهائى انجام داد و بیشتر از فاضل در عهد رسول کار کرد، آیا مفضول مىتواند خود را هم پایه با فاضل بداند؟
من در پاسخ او گفتم: کسى که در عهد رسول اکرم مفضول بوده هرگز توانائى ندارد خود را به فاضل برساند.
مامون گفت: اکنون بنگر اصحاب شما یعنی همان کسانى که شما دینتان را از آنها اخذ کردهاید و آنها را در امور دین و دنیا رهبر گرفتهاید و به اعمال آنها اقتداء مىکنید چه اندازه براى على علیه السّلام فضائل نقل مىکنند، و آن فضائل را در کنار فضائلى که براى ابو بکر روایت کردهاند مقایسه کن بعد در این باره نیکو دقت کن و توجه نما که آیا فضائل ابو بکر مىتواند با فضائل على قابل مقایسه باشد، اگر قابل مقایسه بود بگو او افضل است،
نه به خداوند سوگند اگر فضائل ابو بکر و عمر را هم با یک دیگر جمع کنید و روى هم بریزید باز هم فضیلت على از هر دو زیادتر خواهد بود. اگر در این جا براى آن دو فضیلتهائى دیدى بگو آن دو از على برتر هستند، از این هم بگذرید بروید در باره عشره مبشره تحقیق کنید، و به بینید که فضائل همه آنها هم به مناقب و فضائل على علیه السّلام نمىرسد و اگر دیدید، بگوئید آن دو برتر مىباشند.